خود را بشناس
نقل می کنند که در یکی از شهرهای بزرگ کشور یونان ، پیش از ظهور حضرت مسیح علیه السلام معبدی بسیار مهم برای عبادت مردم ساخته بودند که بر سر در این معبد ، سنگ بزرگی را نصب کرده بودند. این سنگ را به گونه ای مایل کار گذاشته بودند که هر کس می خواهد وارد معبد شود ، سنگ را ببیند. روی این سنگ ، یک جمله نوشته بودند و همه هدف شان هم این بود که مردم این جمله را ببینند. البته این جمله ، ریشه در تعلیمات وجود مقدس حضرت حق دارد و تاریخ بیان این جمله هم به ابتدای خلقت حضرت موسی علیه السلام برمی گردد. جمله این بود : « خود را بشناس » . این جمله ، یکی از زیباترین جملات تاریخ حیات انسان و از عمیق ترین جملاتی است که بشر شنیده است.
تحقق این جمله ، در وجود هر انسانی او را به طور قطع با سه مسأله روبه رو خواهد کرد : مسأله قرب ، مسأله لقاء و مسأله رضوان البته نه به معنای بهشت ، بلکه رضوانی که پروردگار بزرگ عالم ، در قرآن مجید ، پس از بهشت و نعمت های بهشت مطرح می کند و می فرماید :
« وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللّه ِ أَکْبَرُ » 1.
و خشنودی و رضایتی از سوی خدا [ که از همه
آن نعمت ها ] بزرگ تر است .
حقیقت قرب الهی
مسأله قرب ، در قرآن کریم مطرح است. در آن جا خداوند بعضی از بندگانش را اسم می برد ، اوصاف آنان را بیان و آنان را معرفی می کند و در پایان آیه شریفه می فرماید :
« وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ » 2
از بندگان مقرب من بود. این قرب هم ، نه قرب مکانی است ، نه قرب حسی و نه قرب مادی ، بلکه حقیقت این قرب ، مفهوم این آیه شریفه است :
« صِبْغَهَ اللّه ِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّه ِ صِبْغَهً » 3
[ به یهود و نصارا بگویید : ] رنگ خدا را [ که اسلام است ، انتخاب کنید ] و چه کسی رنگش نیکوتر از رنگ خدا است ؟
آثار قرب در زندگی
کسی که رنگ الهی بگیرد ، یعنی متصف به اوصاف وجود مقدس او شود یا به تعبیر یکی از روایاتی که از قول پیغمبر نقل می کنند ، متخلق به اخلاق خدا شود ، موجودی شود که هم دارای صفات سلبیه باشد و هم دارای صفات ثبوتیه ، در حد امکانی خودش ، وقتی متخلق به اخلاق خدا شود ، دیگر در وجود او جولانگاهی تحت عنوان جولانگاه شیاطین درونی و برونی معنا ندارد. مشکل و مشکلات در فضای هستی او و در حریم امن وجود او معنا ندارد ، تلخی مرگ معنا ندارد ، رنج برزخ معنا ندارد ، کسالت و ناراحتی و حسرت و ندامت و پشیمانی در محشر ، معنا ندارد.
علاقه بی نهایت خداوند به بنده
شما دو انسان را تصور کنید که به یکدیگر علاقه پیدا می کنند ، علاقه معنوی و روحانی ، علاقه لطیف روحی ، برای یکدیگر چه کار می کنند ؟ اکنون خط این علاقه را تا آن جا بالا ببرید که به علاقه بی نهایت حضرت حق متصل شود یعنی به کسی که متخلق به اخلاق او شده است. خداوند خودش را دوست دارد. وقتی از عشق سخن به میان می آید ، می گویند : مبدأش او است و تجلّی اول آن هم درباره خودش است. خودش که خود را دوست دارد ، متصف به چه اسما و صفاتی است؟ اگر همان اسما و صفات ، در حدود امکانی هر انسانی ، در انسان باشد ، آن انسان مرکز جاذبه عشق الهی نسبت به خود می شود. این است معنای قرب ، این قرب ، قرب معنوی ، روحانی ، ملکوتی و قرب اسمایی و صفاتی است.
هیچ
کس نمی تواند بگوید : حرکت کردن به سوی مقام قرب ، از دست من برنمی آید ؛ زیرا این از دروغ های حتمی تاریخ و از دروغ های مسلّم است. خداوند در قرآن مجید ، وقتی موضوع مقربین را مطرح می کند برای این که به کسانی که فعلاً در دنیا هستند و زندگی می کنند ، درس بدهد. در اواخر سوره مبارکه یوسف ، وجود مقدس حضرت حق می فرماید :
« لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لاِءُولِی الاْءَلْبَابِ » 4
.به راستی در سرگذشت آنان عبرتی برای خردمندان است .
این آیه ، در سوره مبارکه یوسف است. در این سوره ، یعقوب علیه السلام مطرح است ، یوسف علیه السلام مطرح است ، حوادث روزگار مطرح است ، رشد و کمال مطرح است و مجموعا در سوره مبارکه یوسف ، پروردگار بزرگ عالم ، نزدیک به بیست واقعیت از مهم ترین واقعیات روح انسانی را مطرح می کند و پس از مطرح کردن آن ها می فرماید :
« عِبْرَهٌ لاِءُولِی الاْءَلْبَابِ » .
یعنی به شما که زنده هستید ، درس می دهم و راه را نشان می دهم. با متخلّق شدن به اخلاق الهی یا به تعبیر علمی ، با شناخت خود ، مقامی را که می توان تحصیل کرد ، مقام قرب است. نیازی هم نیست کسی که مقام قرب را تحصیل می کند ، شهره عالم شود. آن قدر بنده مقرب در آن عالم هست که یک نفر هم در این دنیا اسم آنان را نمی داند ؛ ولی در قیامت ، وقتی چهره آنان را آشکار می کند ، از یک سو ، شادی شدیدی در وجود خود آنان آشکار می شود و از سوی دیگر ، حسرت در وجود بینندگانی که به این واقعیت نگاه
می کنند ، به وجود می آید ؛ زیرا اینان هم قدم حرکت داشتند و می توانستند مانند آنان قدم بردارند ؛ اما حرکتی نکردند. دیدن اولیای خدا در محشر و عرضه اولیا به محشر ، این دو برنامه را تحقق می دهد. قرآن مجید می گوید : برای خودشان خوشحالی عجیبی ایجاد می کند :
« لِّسَعْیِهَا رَاضِیَهٌ » 5.
از تلاش و کوشش خود خشنودند.
یا :
« فَهُوَ فِی عِیشَهٍ رَّاضِیَهٍ » 6.
پس او در زندگی خوش و پسندیده ای است .
برای دیگران هم حسرت سنگینی ایجاد می کند. در سوره فرقان می فرماید : فریاد مردم بلند می شود. البته مردمی که خود را اهل عذاب و غضب و خشم و نفرت وجود مقدس حضرت حق تعالی می بینند ، که ای کاش ما هم راه اینان را طی کرده بودیم ، رنگ اینان را گرفته بودیم و متخلق به اخلاق اینان می شدیم.
نظرات شما عزیزان: